کااش این ماجرا به سر نیاید..

ساخت وبلاگ
من اصلااا به تهش فکر نکرده بودم! اصلااااا یاادم نبود ینی. چقد وحشتناک..

کااش میشد وقتایی که خوش میگذره و کش داد و وقتی کش رو ول می کنیم و کش جمع میشه، بشه وقتایی که خوش نمی گذره!

وقتی از شرکت اومدم بیرون، چارتار داش میخوند..

شب قبل اولین روز دانشگام..

شرکت، فضاش، کارفرمام، جَوِش، دوستام.. حس خوب من برا کارآموزیم..

کربلا که رفته بودیم، از اولش میدونستیم کل سفرمون 8 روزه. ینی هر روزی که میرسد، میگفتم هفته دیگه این موقه دیگه اینجا نیستم، سبک زندگیم مثه هفته قبل میشه، و بااز هم دانشگا و درس و روزمرگی.. ولی اینجا که اومدم نمیدونم چراا اصلا ب تهش فک نکردم. برا خودمم عجیبه، معمولاا من به ته کارا فکر میکنم اخه. واااقعاا ب نظرم ناجوانمردانه ب تهش رسیدم ینی دارم با تک تک ذرات بدنم و روحم قضیه کی پنیر مرا جابجا کرد و حس میکنم.

کاش این ماجراا به سر نیااید.

خدایااا

خدایااا

خداایاا

در ادامه هرچی خیره و هرچی باعث خوشحالی تو میشه برام پیش بیاد. خدایااا دانشگاه و درسشو و درس ارشد و کار یا کارآموزی و همشو من ک ب تنهایی نمیتونم باهااشون کنار بیام. این توو و این من و این کااراام. خداایاا به خیر بگذره همشون. خداایاا کمکم کن همییشه به یادت باشم و فقط براای خوشحالی تو کاراام رو انجام بدم.

بسییااااار بسییااار سپاسگزارم. خدایاا شکرت به خاطر حال خوب من و حال خوب خانوادم. خدایاا کمکم کن دعا و قرآن بیشتر بخونم

صبح ها وقتی خورشید درمی آید، متولد بشویم...
ما را در سایت صبح ها وقتی خورشید درمی آید، متولد بشویم دنبال می کنید

برچسب : کااش,ماجرا,نیاید, نویسنده : 0ownership9 بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 18:42